الهی! راز دل گفتن دشوار است و نگفتن دشوارتر

الهی! چگونه خاموش باشم که دل در جوش و خروش است

و چگونه سخن گویم که خرد مدهوش و بیهوش است


الهی! ما همه بیچارهایم و تنها تو چاره ای

و ما همه هیچ کاره ایم و تنها تو کاره ای


الهی! چون تو حاضری چه جویم

و چون تو ناظری چه گویم


الهی! چون عوامل طاحونه چشم بسته و تن خسته ام،

راه بسیار می روم و مسافتی نمی پیمایم.

وای من اگر دستم نگیری و رهایی ام ندهی


الهی! خودت آگاهی که دریای دلم را جزر و مدّ است

« یا باسط» بسطم ده و «یا قابض» قبضم کن.


الهی! ناتوانم و در راهم و گردنههای سخت در پیش است

و رهزنهای بسیار در کمین و بار گران بر دوش.


«یا هادی، اهدنا الصراط المستقیم...»

الهی! از روی آفتاب و ماه و ستارگان شرمنده ام


از انس و جان شرمنده ام، حتی از روی شیطان شرمنده ام

که همه در کار خود استوارند و این سست عهد ، ناپایدار


الهی! وای بر من اگر دانشم رهزنم شود و کتابم حجابم

الهی! علمم موجب ازدیاد حیرتم شده است،

ای علم محض و نور مطلق، بر حیرتم بیفزا


الهی !دستانی را که عاشقانه برای تو بلند شده اند نا امید مگردان

و قدمهایی را که مشتاقانه راهی دیار عبادت تو شده اند


مأیوس مساز و دل هایی را که به تسبیح و ثنای تو روشن شده اند

جاودانه گردان و ما را یاری فرما تا وجود تیره و تارمان را

در زلال یاد و نام تو جلا بخشیم.